آزا دی / شعر / پل الوار / ترجمه: شیریندخت دقیقیان
آزادی
بر مشقهای دبستانیام
بر نیمکتم، بر درختان، بر شن، بر برف نام تو را مینویسم
روی همهی کاعذهای سفید،
سنگ، خون، کاعذ یا خاکستر نام تو را مینویسم،
بر نقشهای زراندود،
بر بازوهای مردان رزمآور بر دیهیم فرمانروایان
نام تو را مینویسم،
روی جنگل، بیابان روی لانهی پرندگان، روی بوریا
روی پژواک کودکیام نام تو را مینویسم
روی شگفتیهای شب
روی نان سفید روز
روی فصلهای دلداده
نام تو را مینویسم
بر پلاسهای لاجوردینم
بر مرداب آفتاب نمناک
بر دریاچهی ماه جاندار
نام تو را مینویسم
روی کشتزارها، روی افق
روی بال پرندهها
روی آسیاب سایهها
نام تو را مینویسم
بر هر وزش سحرگاهی بر دریا،
بر زورقها
بر کوهستان مجنون
نام تو را مینویسم
روی کف سفید ابرها
روی تراوشهای توفان
روی رگبار، نم باران
نام تو را مینویسم
بر نگارههای رخشنده
برناقوس رنگها
بر حقیقت ملموس
نام تو را مینویسم
بر کوره راههای پاخورده
بر جادههای درنوردیده
بر میدانهای لبریز
نام تو را مینویسم
روی فانوس روشن
روی چراغ خاموش
روی خانههای بههم پیوستهام
نام تو را مینویسم
بر میوهای قارچ شده بر آینه،
بر اتاقم بر پیلهی بستر خالیام
نام تو را مینویسم
بر تن سگ شکمو و لطیفم
روی گوشهای سیخشدهاش
روی پای چُلُفتیاش
نام تو را مینویسم
روی آستان درگاهم
روی خردهریزهای آشنا
روی رقص شعلههای برکت
نام تو را مینویسم
بر روی هر صندلی
چیده بر پیشانی دوستانم
بر هر دستی که دراز میشود
نام تو را مینویسم
روی بلور مژدگانیها
روی لبهای اندیشناک
روی تارک سکوت
نام تو را مینویسم
بر پناهگاههای ویرانم
بر جملههای ناکامم
بردیوارهای ملالم
نام تو را مینویسم
روی غیاب خالی از میل
روی تنهایی عریان
روی گامهای مرگ
نام تو را مینویسم
بر سلامت بازگشته
بر خطر از سرگذشته
بر امید بییادوراه
نام تو را مینویسم
و به نیروی یک واژه
زندگیام را سر میگیرم
به دنیا آمدهام که تو را بشناسم
نام تو را بخوانم
آزادی...
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen