قرار بود یادداشتی بنویسم درباره درک علی شریعتی از پروتستانتیسم. پیشتر در مقاله‌ای اندکی به این موضوع پرداخته بودم.[1] به نظرم رسید که بنویسم که علی شریعتی پروتستانتیسم را از منابع دست اول نمی‌شناسد و با تاریخ دقیق آن آشنا نیست؛ کلیشه‌ای را از منابع دست چندم برگرفته و آن را تکرار می‌کند و تازه با الهام از آن ایده پروتستانتیسم اسلامی را هم می‌پروراند.