9.9.13

خزان عربی

حدود سه سال پیش بود که جنبش اعتراضی مردم از کشور تونس آغاز شد و به سوی کشورهای شمال آفریقا و خاورمیانه زبانه کشید. طوفانی که " بهار عربی " نام گرفت و دیکتاتورهایی چون زین العابدین بن علی درتونس، حسنی مبارک در مصر، قذافی در لیبی، و علی عبدالله صالح در یمن را به زیر کشید، و پس لرزه های آن کم و بیش دامنگیر همه کشورهای منطقه شد اما بنظر می رسد در گذر زمان پیامدهای این طوفان نه تنها پیام آور " بهار عربی " برای این کشورها نبوده است بلکه با مشاهده آنچه ماهها و روزهای اخیر در مصر و سوریه می گذرد حال باید از « خزان عربی » سخن گفت و نگران روزهای تلخی برای مردم این کشورها بود.

در مصر تجربه کوتاه مردمسالاری با کودتای نظامی فرو خورده شد و رژیم دیکتاتوری سابق در قالبی جدید بازگشته و جان صدها انسان در اینراه فدیه شده، و حال مصر دچار سرگردانی و آشفتگی و درگیری بین دونهاد قدیمی و قدرتمند، که یکی در دل جامعه مدنی و بخش قابل توجهی از مردم پایگاه دارد ( اخوان المسلمین )، و دیگری که در دل حکومت و اقتصاد این کشور پایگاه دارد (ارتش )، شده است بگونه ای که اگر راه حل سیاسی و مصالحه ای در این میان پیدا نشود، راه به جنگ داخلی و ناکجاآباد می برد که تحلیل آن مقالی دیگر می طلبد.

در سوریه اما داستان به وجهی دیگر پیش رفته است. رژیم بعثی بشار اسد که پس از براه افتادن جنبش اعتراضی مسالمت آمیز مردم برای اصلاحات حاضر به شنیدن صدای آنان نشد و فریاد اعتراض را با گلوله پاسخ داد، این کشور را در دام جنگ داخلی فرو برد و با گذشت زمان دامنه این جنگ گسترده و به زمینه ای برای مداخله و زورآزمایی کشورهای منطقه و قدرتهای جهانی تبدیل شد. از یکسو کشورهایی چون ترکیه، عربستان، قطر و...به حمایت و پشتیبانی از مخالفان اسد و جنگجویان داخلی برخاستند، و از سوی دیگر جمهوری اسلامی ایران تمام قد پشت سر اسد ایستاد، و در دو سوی این جبهه بندی کشورهای قدرتمند غربی بنفع مخالفان و روسیه و تا حدودی چین به دفاع از رژیم اسد صف کشیدند، و هرچه بر دامنه کشتار مردم مظلوم و بیگناه سوریه و آوارگی آنها افزوده شد جنگ داخلی سوریه به سوی یک مسئله و مناقشه جهانی فرا رفت تا اینکه استفاده از سلاح شیمیایی در دوهفته پیش ، که منجر به کشته شدن نزدیک به ١۵٠٠ نفرشد، عملا بحث وضعیت سوریه را به یک مسئله جهانی و واکنش همه طرفهای قضیه نسبت به این موضوع واداشت، و حمله نظامی محدود و تنبیهی علیه رژیم بشاراسد را در دستورکار برخی کشورهای غربی و در راس آنها آمریکا قرار داده است. در اینکه هرگونه حمله نظامی بتواند جنگ جاری در سوریه را مهار و راه را برای نجات مردم این کشور از رنج و آلام و آوارگی بیشتر باز کند اما و اگر و تردید فراوان وجود دارد، و این نگرانی عمیقاً وجود دارد که مداخله نظامی کشورها در سوریه می تواند دامنه جنگ را به دیگر کشورها گسترش داده و آتشش کل منطقه را در برگیرد و گره و مشکل فعلی را بیشتر کند.

واقعیت این است که هیات حاکمه سوریه در برخورد با جنبش اعتراضی برآمده در این کشور راه خطا پیمود، و روز بروز هم براین خطا افزود، و روند حوادث باعث شده است که مسئله ای سیاسی داخلی تبدیل به یک جنگ ویرانگر شود و بتدریج رنگی مذهبی و فرقه ای بخود گیرد. هیات حاکمه سوریه که تعلق به اقلیت علوی ها دارد با حمایت این فرقه و در همپیمانی با دَرُوزِی ها و مسیحیان در رویارویی با اکثریت جمعیت سنی این کشور قرار گرفته، و این درحالی است که این جمعیت سنی هم به لحاظ گرایش فکری و سیاسی متنوع و پراکنده اند و در قالب گروه های مختلفی از ارتش آزاد گرفته تا گروه های تکفیری و سلفی از گونه جبههٌ النصره تا القاعده مشغول فعالیت و مبارزه شده اند. مجموعه این شرایط بحران جاری در سوریه را به گرهی سر در گم و لاینحل تبدیل کرده و قطعا مداخله نطامی خارجی نه تنها حلّال این وضعیت نخواهد بود بلکه بر دامنه بحران و درگیری و کشتار و آوارگی بیشتر مردم سوریه خواهد افزود.

دراین میان آنچه برای من به عنوان یک شهروند ایرانی ( یا ما به عنوان شهروندان ایرانی ) اهمیت بسیار دارد نقشی است که جمهوری اسلامی ایران در این عرصه بازی می کند و بعهده دارد، و عوارض و پیامدهایی که می تواند در ارتباط با سوریه متوجه کشورمان و مردم شود. دراین شکی نیست که درهمه سالهای پس از انقلاب ایران و سوریه در همه ابعاد روابط بسیار نزدیکی داشته اند و می شود گفت که سوریه تنها کشوری در منطقه و حتی همسایگان کشورمان بوده است که متحد استراتژیک ایران بشمار می رود، و طبیعی می نماید که ایران از رژیم بشار اسد حمایت نماید اما بنظر می رسد حاکمیت باید این حمایت را در ارتباط با واقعیت جاری در منطقه و جهان و این کشور سامان و جهت می داد. اگر هدف حفظ رژیم اسد در سوریه بود ایران باید از همان ابتدا نقش میانجی میان معترضان و هیات حاکمه سوریه را در پیش می گرفت و اسد را تشویق و ترغیب به انجام اصلاحات در پاسخگویی به خواست معترضان می کرد اما ایران با حمایت آشکار و پنهان از رژیم اسد عملا خود را در تقابل با مخالفان قرار داد و بعدها هم که خواست نقش میانجی را بازی کند با استقبال مواجه نشد و کاری از پیش نبرد.

با عبور از گذشته، حال که شرایط جدیدی در رابطه با سوریه در حال رقم خوردن است، و این با روی کارآمدن دولت روحانی در کشورمان مصادف شده، و امکان تجدید نظر در سیاست خارجی ایران نسبت به مسائل جهانی و منطقه ای از جمله سوریه وجود دارد، ایران باید سیاستی را در رابطه با سوریه در پیش بگیرد که کمترین آسیب را متوجه کشورمان کند، و آن نقش میانجیگری است و اینکه ایران خواستار راه حل سیاسی برای پایان بخشیدن به جنگ جاری در این کشور شود. محکومیت کاربرد سلاح های شیمیایی دراین کشور، فارغ از اینکه کدامیک از طرفین منازعه آنرا بکار برده اند، اقدام درستی بود که رئیس جمهور و وزیر خارجه کشورمان انجام دادند و خواستار رسیدگی به موضوع از طریق مراجع بین المللی شدند اما بدنبال این موضع گیری نباید توسط برخی قوا و نهادهای بیرون از دولت مواضع و اقداماتی انجام گیرد که نشانه دوگانگی مواضع ایران درباره سوریه بوده و ایران را در کنار رژیم بشار اسد بنشاند و ترکش های برخورد نظامی احتمالی دیگر کشورها با رژیم اسد را متوجه ایران کند. بنظرم بهترین موضع برای ایران در شرایط کنونی این است که خواستار برگزاری کنفرانس صلح در ژنو یا هرکجای دیگر شود و از موضعی صلح خواهانه بشار اسد را هم به شرکت فعال در این کنفرانس تشویق و ترغیب نماید تا منطقه خاورمیانه از افتادن در دام جنگی که عواقب و پیامدهایش برای هیچکس روشن نیست، رهایی یابد. راه حل نهایی هم که می تواند مبنای مذاکره و مصالحه برای صلح باشد پذیرش آتش بس در سوریه از سوی همه طرفهای درگیر و انجام یک همه پرسی برای بقا یا تغییر رژیم سیاسی در سوریه با رای همه شهروندان سوری صاحب رای است، و اینکه انتخابات آزاد راه را بروی حاکمیت مردم سوریه بر سرنوشت خود بگشاید. اگر ایران، و همچنین رژیم سوریه بخواهند راه گذشته را ادامه دهند جز خسران نصیبی نخواهند برد، و البته تا اینجا هم با تبدیل این جنگ به نوعی جنگ فرقه ای بین شیعه – سنی خسارت معنوی بسیاری متوجه ایران شده و بردامنه سوءتفاهم و تفرقه میان مسلمانان جهان افزوده شده است، و در صورت ادامه این وضعیت و مداخله نظامی خارجی هزینه سنگین و غیر قابل پیش بینی آنرا باید در این « خزان عربی » شهروندانی بپردازند که هیچگونه دخلی و مسئولیتی در وقوع این رخداد نداشته و ندارند.
 



Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen