7.8.13

توتالیتاریسم دیجیتال رامین کامران

توتالیتاریسم دیجیتال رامین کامران

حکایت جاسوسی وسیع دستگاه  های اطلاعاتی آمریکا ازعالم و آدم چندیست که خبر روز است، بخصوص که دولت این کشور سر در پی ادوارداسنودن لو  دهندۀ ماجرا گذاشته و عرصه را از همه جهت بر او تنگ کرده تا به محض امکان انتقام بگیرد و درسی هم به دیگران بدهد تا از این هوسها نکنند و افتضاحات سیاست آمریکا را علنی نکنند. ماجرا را همه ـ خواه ناخواه ـ تعقیب کرده  اند چون پیچ هر دستگاهی را که بچرخانید سیل مطالب مربوط به واقعه سرازیر میشود، بنابراین حاجتی به مرور بر وقایع نیست ولی انگشت نهادن بر چند نکته بیفایده نخواهد بود.
توسعۀ جاسوسی الکترونیکی
اول از همه باید توجه داشت که بر خلاف ادعاهای مکرر دولت آمریکا و انعکاس بی چون و چرای آن در رسانه  ها، این جریان به هیچوجه جاسوسی کلاسیک نیست که میگویند همه کرده  اند و میکنند و ما هم میکنیم. جاسوسی معمول این است که دولتی میخواهد از اسرار دولتی دیگر باخبر شود و برای این کار میکوشد تا به انواع وسائل، از جمله ردگیری علامات (Signals Intelligence) اطلاعاتی کسب نماید.
در اینجا مسئلۀ کسب خبر از جمیع مردم دنیاست، بدون استثنأ، و آن هم با روش ردگیری علامات که تا به حال هدف کاربرد معمولش حتماً مردم عادی نبودند. از وقتی همه به مدد اینترنت وارد جهان مخابرات شده  اند، رندان پیامهایشان را روی هوا میزنند و میبرند. این نوع فضولی  ها در احوال تک  تک مردم تا به حال محدود بوده است به دولت  های استبدادی ولی حالا نوبت دمکراسی  ها و در رأس آنها آمریکا شده تا با این ادعای وقیحانه که «چون ما دمکراسی هستیم به همه محرمیم» به کار همه سر بکشند. جالب این که کشورهای دمکراتیک دیگر بخصوص در اروپا، که صدا به اعتراض بلند کرده  اند فقط به جاسوسی از دستگاه  های دولتی خود اعراض دارند وگرنه در باب شکسته شدن حریم زندگانی شهروندانشان، چندان حرارتی از خود نشان نمیدهند. یکی از مقامات عالیرتبۀ آمریکایی هم این وسط آب پاکی را روی دست خارجیان ریخت و گفت قانون اساسی آمریکا که حیات خصوصی شهروندان را از تجسس دولت محفوظ میدارد، به داخل این کشور مربوط است و معاهدۀ بین  المللی نیست. البته در خود آمریکا محور جنجال همین خدشه  دار شدن حقوق شهروندی است و زیر پا گذاشته شدن قانون اساسی، ولی شاهدیم که اعتراضات خود آمریکایی  ها هم به جایی نرسیده است.

توهم قدیمی
این توهم که با گردآوری خبر کافی میتوان بر جامعه کاملاً مسلط شد و در نهایت با خبر داشتن از همه جا اختیار همه چیز را در دست گرفت، بسیار قدیمی است و یکی از رؤیا  های باستانی حکومتهای استبدادی. تفاوتی که در روزگار ما پیدا شده نه در حرص اطلاع  گیری است و نه در رواج این توهم. تفاوت در تحول تکنیکی است که واقع شده و به چند دولت (که به مرور بر تعدادشان افزوده خواهد گشت) این امکان را داده تا بتوانند به جمیع ارتباطات الکترونیکی بشریت دسترسی پیدا کنند و آنها را ذخیره نمایند و از نظر بگذرانند.
اگر این دست  درازی به رفتار حکومتهای توتالیتر تشبیه شده است، منطقی است. این حکومتها از یک طرف تکیه به یک ایدئولوژی میکنند که قرار است جامع علم اول و آخر، لااقل در امور اجتماعی، باشد که البته نیست، و چون نیست بیشترین فشار را برای منطبق کردن جامعه با الگوی ایدئولوژی بسیج مینمایند. از آنجا که قرار نیست هیچ بخش حیات انسان از اقتدارشان دور بماند، در همه جا نفوذ میکنند تا هر «انحرافی» را ردگیری و حذف کنند. فقط تا به حال هیچ حکومت توتالیتری چنین امکاناتی به دست نیاورده بوده است که دمکراسی  های امروز. به هر صورت برنامۀ فضولی همه  جانبه، در خدمت هر نوع حکومتی چه توتالیتر و چه دمکراتیک، باشد، در نهایت بر یک توهم استوار است: اینکه میتوان با اطلاع داشتن از همه چیز، بر همه چیز مسلط شد.

تفاوت اطلاع و آگاهی
حال که کار به اینجا رسید باید کمی از مسئلۀ مورد بحث دور بشوم تا ریشۀ این توهم را بهتر به شما عرضه کنم. بیفایده نخواهد بود اگر برای این کار گشتی در الهیات بزنیم. ممکن است برخی تصور کنند عتیقه  جات الهیات را به کامپیوتر و جاسوسی الکترونیکی چه کار و چرا راه به این دوری. محض دلگرمی دادن بگویم که میانبر خواهیم زد. به هر حال، فعلاً مملکتمان که دست آخوندهاست، خودمان هم در این تابستان و موسم تعطیلات بیکاریم و وقت آزادمان بیش از معمول است. نظری هم به این حرفها بیاندازیم ضرری ندارد.
ترجمه  ای که در این روزگار برای اصطلاح فرنگی (Omniscience) باب شده است اهمه  چیزدانیب است که ترکیب چندان زیبایی نیست. انگار بچه  ای آنرا ساخته که کلمۀ درست را برای بیان مقصودش نمی  شناخته و کوشیده تا عبارتی بسازد که منظورش را برساند و از کوتاه  ترین راه این کار را کرده. این مفهوم به طور سنتی خاص الهیات است و از صفات الهی محسوب است، در متون قدیم فارسی برای افادۀ معنای دانایی مطلق الهی معمولاً اصطلاح اعلیمب به کار رفته است. این مقولۀ اساسی قرنها مورد بحث و تدقیق متألهین قرار گرفته است و شرح و بسط بسیار یافته ولی من فقط میخواهم به یک جنبۀ آن اشاره کنم که به کار امروز ما میاید و به هر صورت نقطۀ نهایی پرسپکتیو مطلب را روشن میکند و به ما 

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen