27.12.11

گذری بر اندیشه های سیاسی ابن خلدون


گذری بر اندیشه های سیاسی ابن خلدون

نظريه ي عصبيت:
مفهوم « عصبيت » که نظريه ي معروف ابن خلدون است، نقشي اساسي در ديدگاه هاي اجتماعي و سياسي او دارد
وی در "مقدمه" مینگارد:" عصبیت  اساس تاريخ و محور تحول اجتماعي است. " (5)

اصطلاح « عصبيت » به معناي پيوند و پيوستگي و از « عصبه » به معناي اقارب [نزديکان و خويشان ] آدمي از جانب پدر، مشتق شده است ومراد از آن، دفاع مردم از حريم قبيله و دولت خويش است. واژه ي « عصبه » در چهار آيه قرآن آمده (6) و در همه ي اين موارد به معناي گروهي که توسط يک عامل، به هم سخت پيوند زده شده و مستحکم گرديده اند  مي باشد..

به باور دانشمندان روانشناسی و جامعه شناسی عصبيت منشأ فطري دارد و در نتيجه  يک موضوع طبيعي است. با اين وصف، ابن خلدون در پاسخ به اين سؤال که عصبيت چگونه شکل مي گيرد و يا چه چيزهايي موجب پيد ايش عصبيت مي شود، به عناصر ذيل اشاره مي کند.:

1- پيوندهاي فاميلي و خويشاوندي ؛
2- هم پيماني و هم سوگندي ؛
3- دين و مذهب مشترک ؛
4-   اجداد يا اصل و نسب واحد ؛
5- محيط و شرايط سخت جغرافيايي .

تعصب نژادي، احساس برادري، وطن خواهي و در يک کلمه، عصبيت در مردم باديه نشين افزون تر و به همين دليل ، همبستگي و طول عمر سياسي آنان بيش تر است..
ولي هر گاه يکي از قبايل به تشکيل دولت بپردازد، به تدريح عصبيت خويش را از دست مي دهد و سرانجام، مرگ، دولتش را فرا مي گيرد؛ زيرا محيط و نظام شهر ، که دولت در آن تشکيل مي شود و تداوم مي يابد، از عصبيت کمي برخوردار است. حتي اگر دولت به عمران و آباداني شهرها همت گمارد، تقويت و تحکيم دولت فراهم نمي آيد، بلکه هرقدرعمران وآباداني شهرها بيش ترشود، ازميزان همبستگي،هماهنگي وتجانس(عصبيت) انسان ها مي کاهد.

تعصب نژادي، احساس برادري، وطن خواهي و در يک کلمه، عصبيت در مردم باديه نشين افزون تر و به همين دليل ، همبستگي و طول عمر سياسي آنان بيش تر است.

ولي هر گاه يکي از قبايل به تشکيل دولت بپردازد، به تدريح عصبيت خويش را از دست مي دهد و سرانجام، مرگ، دولتش را فرا مي گيرد؛ زيرا محيط و نظام شهر، که دولت در آن تشکيل مي شود و تداوم مي يابد، از عصبيت کمي برخوردار است. حتي اگر دولت به عمران و آباداني شهرها همت گمارد، تقويت و تحکيم دولت فراهم نمي آيد، بلکه هر قدرعمران و آباداني شهرهابيش ترشود، ازميزان همبستگي، هماهنگي وتجانس(عصبيت) انسان ها مي کاهد و دولت را به مرحله ي نيستي نزديک تر مي سازد. به مرحله ي نيستي نزديک تر مي سازد.
علاوه بر تأسيس دولت، که به زوال عصبيت کمک مي کند، شهر نشيني نيز به زندگي مصرفي و نيزبه نابودي عصبيت مدد مي رساند. همچنين نابودي دين و اخلاق به حيات عصبيت خاتمه مي دهد و رواج استبداد، مرگ تمدن ها و عصبيت ها را فراهم مي آورد. همچنين انتقال ويا تبديل زندگي دام داري یا گله داری  به کشاورزي، به زندگي عصبيت پايان مي بخشد و ماليات ستاندن منجر به زبوني ، خواري و گسستن منشأ عصبيت مي شود و اختلاط و آميختگي تازيان(عرب ها) با ملل غير عرب به تباهي عصبيت مي انجامد؛ يعني : همان عصبيتي که موجب پيوند فرد با ديگران ، مايه ي انسجام درون گروهي و باعث تسليم ناپذيري ، اتحاد قومي و ديني مردم شده بود، به يکي از شکل هاي مذکور فرو مي ريزد..

نظريه ي تحول اجتماعي:

سرشت و فطرت انسان به گونه اي است که وي را براي تأمين نيازهاي ضروري و به منظور دفاع در برابر خطرها به ياري همديگر و به زندگي اجتماعي سوق مي دهد . افزون بر آن، در پرتو حيات جمعي است که انسان به کمال دست مي يابد و شايسته ي جانشيني خدا بر روي زمين مي گرد د. از نظر ابن خلدون، زندگي اجتماعي به دو شکل تحقق مي يابد:

1- باديه نشيني: زندگي انسان هايي است که براي تأمين نيازهاي ضروري مانندغذا، درکوه، بيابان وياباديه
(صحرا ) دور هم گرد مي آيند
2- شهر نشيني: شهرنشينان گروهي از باديه نشينان هستند که براي تأمين نيازهاي تجملي خود ، شهرها را ساختند و در آن ساکن شدند.
باديه نشينان اخلاقي نيکوتر از شهرنشينان دارند و نيز دلاوري، رزم آوري و تندخويي آنان بيش از اهالي شهر است. همچنين داراي زندگي ساده و ابتدايي هستند و از سرما و گرما به شکاف کوه ها و خانه هاي ساخته شده از پشم حيوانات، شاخه ي درختان و سنگ هاي طبيعي پناه ميبرند. آنان معيشت خود را به سختي، از کوه، دشت و صحرا تهيه مي کنند و خوراکشان از مواد طبيعي فراهم مي آيد.
ابن خلدون براساس نوع خوراک، باديه نشينان را به سه دسته تقسيم مي کند:

الف- دسته اي که به کار کشاورزي مي پردازند و در قريه ها و کوهستان ها ساکن هستند

ب - دسته اي که به مال داري و مانند آن اشتغال دارند و بين دشت ها و چراگاه ها در حرکتند.

ج - دسته اي که از طريق شترداري امرار معاش مي کنند و دايم در حال بيابان گردي مي باشند.

از ديدگاه ابن خلدون، باديه نشينان پس از اين که در اثر کار و تلاش، وضعيت معاش و اقتصاد خويش را بهبود بخشيدند؛ اميال رفاه طلبانه و گرايشات تجمل خواهانه در ايشان بروز مي کند  و آنان را وامي مي دارد که به تأسيس يا تسخير شهرها بپردازند و شهر نشيني را جايگزين باديه نشيني نمايند. اما « تجمل گرايي و گسترش نيازهاي غير ضروري سبب گسترش فساد و در نهايت، سقوط  آبادی» ، تمدن و شهرنشينان امروز و باديه نشينان ديروز مي گردد . به بيان ديگر، زندگي شهري به سوي تجمل گرايي ، آسايش طلبي، زياده خواهي، لاابالي گري، سستي روابط خانوادگي، خود محوري و ترس و مانند آن سوق مي يابد و هر گاه اين صفات به اوج خود برسد ، طومار زندگي شهري را در هم مي پيچيد. (8)

نظریه انواع اجتماع:

ابن خلدون بر اين عقيده بود که جامعه ي انساني بر اثر اين عوامل دچار تغيير و تحول مي شود:
1- هر گاه محيط طبيعي و اجتماعي زمينه هاي لازم را براي پيدايش و رشد تمدن و فرهنگ فراهم نياورد ، آن گاه جامعه به تأثير از محيط تغيير مي پذيرد.

هرگاه روحيه، اخلاق، خواسته ها و نيازهاي افراد در زندگي فردي وجمعي تغيير نمايد ،جامعه نيزمتحول مي شود.
3- گاه نيز باديه نشينان بر شهر نشينان پيروز مي شوند و به تأسيس دولت جديد مي پردازند. دولت جديد منشأ تحولات و ارزش هاي تازه اي است که آن نيز تحول در ساختار دروني جامعه را پديد مي آورد.

تحولاتي که با استقرار دولت جديد روي مي دهد، بسيار است. برخي از اين تحولات عبارتند از:

الف - عده اي از شهرنشينان در اثر جنگ با باديه نشينان کشته مي شوند.

ب - تعدادي از شهر نشينيان به دولت هاي همسايه پناه مي برند.

ج - عده ي زيادي از شهرنشينان مشروعيت حاکمان جديد را مي پذيرند  و حتي بعضي ها به استخدام دولت جديد در مي آيند. هر يک از اين تحولات سه گانه، موجب تحولاتي ديگر مي شوند ؛ به اين معنا که کشته شدن تعدادي از شهرنشينان، مخالفت فراريان و پناهندگان به کشورهاي همسايه را عليه نظام تازه بر مي انگيزاند و نيز ارزش ها و آرمان هاي شهر نشينان و تسليم شده ، ساختار جامعه و دولت جديد را متأثر مي سازد.

به سخني ديگر، هر چند پيروزي باديه نشينان موجب تولد دولت تازه و تحول اجتماعي جديد مي شود، ولي اين تأثير به آن معنا نيست که باديه نشينان اززندگي شهري تأثير نمي پذيرند، بلکه بين باديه نشينان و شهرنشينان رابطه ي متقابلي پديد مي آيد، به گونه اي که باديه نشينان براي ارتقاي سطح کمي و کيفي توليد و در ساختن جامعه اي نو، ايجاد تمدني تازه و خلق فرهنگي نوين، به دانش صنعت، توان مالي، ابزار اقتصادي، اخترا عات و فن آوري صاحبان تمدن قبلي ( شهرنشينان ) نياز دارند.  شهرنشينان نيز براي تهيه و گرد آوردن تجملاتي چون غذاهاي متنوع ، انواع پوست ها و مواد چرمي متعدد، محتاج باديه نشينان هستند.
دولت و تمدن جديد نيز ممکن است همانند دولت و تمدن قديم ( باديه نشينان ديروز و شهرنشينان امروز) زوال يابد و رو به انحطاط رود . از نظر ابن خلدون ، آنچه را موجب مرگ تمدن گذشته و تولد عمران ( تمدن ) بعدي مي شود ، بايد در زندگي شهر نشيني ، که قرارگاه و مرکز ثقل دولت و حکومت کنوني است ، جست وجو کرد. بنابراين ، هر گاه در زندگي شهري، بيماري هاي واگير و مسري شايع شود، دستگاه دولتي فاسد و مختل گردد، جمعيت بيش از حد لازم افزايش يا کاهش يابد، فساد، تنبلي و کم کاري در اثر تلاش براي برآوردن اميال و هوس ها پديد آيد.  دولت از گرفتن ماليات اجتناب کند، روحيه ي تجمل پرستي اوج گيرد و نيز انحرافات جنسي، قيمت کالاها وروحيه ي پستي و حقارت افزايش پيدا کند، دولت جديدي جايگزين دولت قبلي مي گردد؛  يعني ، دولت قبلي در پي بروز عوامل مذکور، فرو مي پاشد و جاي آن را دولتي جديد مي گيرد..

منابع:
5- -مقدمه ابن خلدون کتابی نوشته شده از ابن خلدون است که در آن تاریخ اجتماعی و تاریخ اقتصادی جهان اسلام در سده ۸ و سده ۹ق بررسی شده است.
مقدمه ابن خلدون در حقیقت مقدمه کتاب العبر و دیوان المبتداء و الخبر فی ایام العرب و العجم و البربر و من عاصرهم من ذوی السلطان الاکبر است. این کتاب بویژه به امور خراج، سیاستهای مالی، نفوذ و مسکوکات و ادارات مربوط به آنها مانند دیوانها پرداخته و آنها را روشن میکند.
مقدمه ابن خلدون تنها در ابتدای سده ۱۹م مورد توجه خاورشناسان قرار گرفت و در همان سده از این مرحله در گذشت و دیگر دانشمندان اروپا نیز آنرا مورد پژوهش قرار دادند.(دانشنامه آزاد ویکی پدیا)
6- سوره يوسف آيه ي 8 و 14 ؛ نور  آيه ي11 ؛ قصص آیه 76 .
 7-ابن خلدون. مقدمه ابن خلدون (جلد اول). ترجمهٔ محمد پروین گنابادی،چاپ هشتم، تهران: شرکت انتشارات لمی و فرهنگی، ۱۳۷۵، ص۲۹-۳
7-  همان،ص .45
8-  همان ، جلد اول،98.

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen