نوروزتان پیروز هر روزتان نو روز
نوروز باستانی را بهموطنان گرامی تبریک میگویم
"نوروز"
سر سال نو هرمز فروردین بر آسوده از رنج تن، دل زکین
بزرگان به شادی بیاراستند می و جام و رامشگران خواستند
چنین جشن فرخ از آن روزگار به ما ماند از آن خسروان یادگار
در ادبیـات فارسی جشن
نوروز را، مانند بسیاری دیگر از آیین ها، رسم ها، فرهنگ ها و تمدن ها به نخستین پادشاهان
نسبت می دهند. شاعران و نویسندگان سده چهارم و پنجم هجری، چون فردوسی ،منوچهری، عنصری،
بیـرونی، طبری، مسعـودی، مسکویه، گردیزی و بسیاری دیگر که سرچشمه تاریخی و اسطوره ی
آنان بی گمان ادبیـات پیـش از اسلام بوده، نوروز و برگزاری جشن نوروز را از زمان پادشاهی
جمشید می دانند، که تـنـها به چند نمونه و مورد اشاره می شود :
جهان انجمن شد بر تخت اوی از آن بر شده فره بخت اوی
به جمشید بر گوهر افشاندند مر آن روز را روز نو خواندند
سر سال نو هرمز فرودین بر آسوده از رنج تن، دل ز کین
به نوروز نو شاه گیتی فروز بر آن تخت بنشست فیروز روز
بزرگان به شادی بیاراستند می و رود و رامشگران خواستند
محمد بن جریر طبری نوروز
را سر آغاز دادگری جمشید دانسته:
جمشید علما را فرمود که
آن روز که من بـنـشـسـتم به مظالم، شما نزد می باشید تا هر چه در او داد و عدل باشد
بنماییـد، تا من آن کنم. و آن روز که به مظالم نشـسـت روز هرمز بود از ماه فروردین.
پس آن روز رسم کردند.
ابوریحان بیـرونی پرواز
کردن جمشید را آغاز جشن نوروز می داند : چون جمشید برای خود گردونه بساخت، در این روز
بر آن سوار شد، و جن و شیاطین او را در هوا حمل کردند و به یک روز از کوه دماوند به
بابل آمد و مردم برای دیـدن این امر به شگفت شدند و این روز را عید گرفته و برای یادبود
آن روز تاب می نـشیـنـند و تاب می خورند.
در نوروزنامه منسوب به
خیام دربارهی نوروز جمشیدی آمده است:
«اما سبب نام نهادن نوروز آن بوده است که چون
بدانستند که آفتاب را دو دور بود، یکی آنکه هر سیصد و شصت و پنج روز و ربعی از شبانه
به اول دقیقهی حمل باز آید، به همان وقت و روز که رفته بود، بدین دقیقه نتواند آمدن،
چه هر سال از مدت، همی کم شود و چون جمشید آن روز را دریافت، «نوروز» نام نهاد و جشن
آیین آورد».
به نوشته گردیزی، جمشید
جشن نوروز را به شکرانه این که خداوند «گرما و سرما و بیماری و درگذشت را از مردمان
گرفت و سیصد سال بر این جمله بود» برگزار کرد و هم در این روز بود که «جمشید بر گوساله
ی نشست و به سوی جنوب رفت به حرب دیوان و سیاهان و با ایشان حرب کرد و همه را مقهور
کرد.» و سرانجام خیام می نویسد که جمشید به مناسبت باز آمدن خورشید به برج حمل، نوروز
را جشن گرفت : سبب نهادن نوروز آن بوده است که آفتاب را دو دور بود، یکی آنکه هر سیصد
و شصت و پنج شبانه روز به اول دقیقه حمل باز آمد و به همان روز که رفته بود بدین دقیقه
نتواند از آمدن، چه هر سال از مدت همی کم شود؛ و چون جمشید، آن روز دریافت ( آن را
) نوروز نام نهاد و جشن و آیین آورد و پس از آن پادشاهان و دیگر مردمان بدو اقتدا کردند.
در خور یادآوری است که
جشن نوروز پیـش از جمشید نیز برگزار می شده و ابوریحان نیز، با آنکه جشن را به جمشید
منسوب می کند، یاد آور می شود که، " آن روز را که روز تازه ی بود جمشید عید گرفت؛
اگر چه پیـش از آن هم نوروز بزرگ و معظم بود " .
یک روایت دیگر در مورد
خاستگاه نوروز این است که در این روز کیاخسرو، پسر پرویز بردینا، به تخت سلطنت نشست
و ایرانشهر را به اوج شکوفایی خود رساند.
گذشته از ایران، در آسیای
صغیر و یونان، برگزاری جشن ها و آیین هایی را در آغاز بهار سراغ داریم. در منطقه لیدی
و فری ژی، براساس اسطوره های کهن، به افتخار سی بل، مادینه خدای باروری و شناخته شده
به مادر خدیان، و مادینه خدای آتیس جشنی در هنگام رسیدن خورشید به برج حمل و هنگام
اعتدال بهاری، برگزار می شد. تاریخ نگاران از برگزاری آن در زمان اگـُوست شاه در تمامی
سرزمین فری ژی و یونان و لیدی و آناتولی خبر می دهند. به ویژه از جشن و شادی بزرگ در
سه روز 25 تا 28 مارس ( 4 تا 7 فروردین ).
اما ریشههای نخستین این
عید ملی باستانی در ایران را میتوان در سه مورد ذکر کرد:
1ـ گردش زمانی را دایرهوار تصور میکرده اند
که از یک نقطه آغاز میگردیده و با گردشی مدور به همان نقطه پایان مییافته است. این
نقطهی آغازین و پایانی را "نوروز" نامیدهاند.
2ـ در آیین زرتشت، از دیرباز شش جشن (گاهنبار)
بوده که هر یک به مناسبت آفرینش یکی از پدیدهها گرامی داشته میشده: آفرینش آسمان،
زمین، آب، گیاه، جانور و انسان. این جشنها انسان را قادر میساخت تا زمان مقدس گذشته
و خطاها و گناهان فردی و اجتماعی گذشته را پشت سر گذارد.
3ـ نوروز یا جشن آفرینش: جشن فَروهرها و مهمتر
از آنها جشن برکتبخشی، رویش و کشاورزی میباشد. به عبارت دیگر، نوروز رستاخیز حیات
است، چون نباتات میرویند و آدمیان از نو آفریده میشوند. در آغازِ نوروز، بنا به باوری،
خورشید از برج حوت (ماهی) به برج حمل (بره) میآید، یعنی آفتاب به نزدیکترین فاصلهی
خود به زمین میسد و تقدس دارد.
نوروز با آغاز هر سال،
غبار کهولت زمان را از یادها میسترد و همهی آفریدهها دیگر بار جان تازهای مییافتند.
نیز بر این باور بودند که ارواح درگذشتگان در این جشن شرکت میکنند.
کهنترین نشانهای که
از نوروز در نزد اقوام آسیای غربی به دست رسیده "عید اکیتو" است که جشن سال
نو سومریان و بابلیان بوده و این در منظومهی آفرینش (انوما الیش) در هزارهی چهارم
پیش از میلاد سومریان و در منظومهی آفرینش بابلیان که در جایگاهی ویژه یعنی در نهانخانهی
مقدسترین ایزد یا "مَرْدُوکْ" برگزار میشده، آمده است. مردوک در دوران
حمورابی در رأس خدایان قرار گرفت و بر نیروهای شر پیروز آمد. جشن اکیتو در نخستین ماه
سال به هنگام اعتدال بهاری، در ماه نیسان، برابر فروردین یا اردیبهشت برگزار میشد.
همچنانکه در بابل، در
دو فصل مختلف نوروز جشن میگرفتند، در ایران باستان نیز در دو فصل، یکی آغاز بهار و
دیگری آغاز پاییز یعنی جشن مهرگان بوده است که رفته رفته با یکدیگر ادغام گردیده و
نوروز کنونی را بجا نهاده است.
چنانکه از نشانهها برمیآید
آیینهای نوروزی ما شبیه مراسم مربوط به ایزدان بابلی، یونانی و مصری میباشد. پیش
از این یونانیها پیکرهای همانند آدونیس (در اساطیر یونان جوانی که بر اثر بخل و حسادت
کشته شد همچون سیاوش در اساطیر ایران) را کفن میپوشاندند و سرِ گور میبردند. سپس
آنرا به دریا یا رودخانه یا چشمهای جاری میافکندند و بیدرنگ آیین مربوط به دوباره
زنده شدن این ایزد را اجرا میکردند. یعنی دوباره کشت و کار در باغهای آدونیس شروع
میشد. انواع غلات و گلها و گیاهان میکاشتند و خاک گلدانها را نو میکردند.
در بابل که دوازده روز
برای این جشن یعنی عید اکیتو به طول میانجامیده در برابر مردوک سفرهای پهن میکردهاند
و خوراک ایزدی در آن مینهاده و شاخهی سرو و دیگر گیاهان خوشبو میگذاشتهاند.
همهی آیینهای نوروزی
در نزد اقوام از جمله مصریها، بابلیها و دیگر اقوام باستانی جنبهی دینی و قدسی داشته،
ثانیاً هدفشان نو شدن، تکرار آفرینش و براندازی زمان گذشته و چیرگی بر نیروهای شر
بوده است. جشن فروردگان از سویی "عید اموات" به شمار میآمده است. عید اموات
در نزد هندوان، جشن پیتاره pitara نام دارد. رومیان نیز ارواح درگذشتگان را به
صورت ایزدانی میپنداشتند و برای آنان قربانی میکردند. از این رو در ماه فوریه، در
گورستانها جشن برای مردگان برپا میکردند.
ابوریحان بیرونی دربارهی
سُغدیان میگوید: در آخر هر ماه اهل سُغد برای اموات قدیم خود گریه و نوحهسرایی کنند
و برای مردگان خوردنی و آشامیدنی گذارند و به همین سبب جشن نوروز که پس از آن میآید
روز شادی بزرگ و جشن آغاز سال به شمار میآمده است. در ایران هم آیینهای مربوط به
سوگ سیاوش (سووشون) نیز پیش از نوروز بوده است که بلافاصله پس از آن حاجیفیروز در
خیابانها ظاهر میشده و نوید شادی میآورده است.
دکتر مهرداد بهار میگوید:
«اگر باور کنیم که افسانههای مربوط به سیاوش
با دوموزی/ تموز بینالنهرین مربوط میشود و او همان خدایی است که هر ساله به هنگام
نوروز از جهان مردگان باز میگردد و نیز آیینهای شادی و راه افتادن دستههای مردم
را در میان دو ود باستان با صورتکهای سیاه و بازماندهی آن را به صورت حاجی فیروز
در ایران به خاطر آوریم، شاید نام سیاوش (مردسیاه) نیز معنای آیینی و اسطورهای دقیق
پیدا کند. (تموز یا دوموزی از جهان مردگان بر میگردد و با الههی باروری، ازدواج آیینی
میکند و باعث برکتبخشی و رویش میشود).
در سومر، درگذشت دوموزی
و زنده شدن دوبارهی وی را داریم؛ و در ایران سوگ سیاوش و آیینهای شادخواری حاجی فیروز
را؛ دوموزی خدای برکت و بخشندگی، مذکر و همسر ایزدبانوی آنهاست که با هم زمینها را
آبیاری و بارور میکنند، آنگاه هستی او از نو آغاز میشود. در یونان، آیین آدونیس
میباشد که پیشتر از آن یاد گردید.
از دوران هخامنشی آثاری
که حکایت از مراسم نوروز دارد، میگویند برجای نمانده است. در نوشتههای دینی اوستایی
نیز سخنی از نوروز نیست، اما از نقش برجستههای تختجمشید برمیآید که نمایندگان همهی
سرزمینهای زیر فرمانروایی هخامنشی در روزی ویژه ـ به احتمال در آغاز نوروز ـ طی مراسمی
هدایای خود را در تالار "سد ستون" نثار شاه میکردند. از دوران اشکانی نیز
آثاری که بطور مستقیم به نوروز اشارهای داشته باشد، بازمانده است. تنها در دورهی
ساسانی است که نوروز اهمیت ویژهای مییابد و بزرگترین جشن ایرانیان میگردد. آیین
زرتشت که از پیش از هخامنشیان در شمال شرقی ایران، در عهد گشتاسب شکل گرفته بود، تنها
در دورهی ساسانیان است که همهگیر میشود و دین رسمی ایرانیان میگردد. پس شگفتآور
نیست که نوروز، جشنی مقدس تلقی میشود و در آیین زردشتی تثبیت میگردد.
زرتشتیان گویند که ششم
فروردین ماه، روز بزرگی است. در این روز اشوزردشت توفیق یافت که با خداوند مناجات کند
و کیخسرو در این روز عروج کرد و در این روز بود که ساکنان کرهی زمین سعادت را قسمت
کردند و از اینجاست که ایرانیان این روز را «روز امید» نام نهادند.